سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] از بخشیدن اندک شرم مدار که محروم کردن اندک‏تر از آن بود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :7
کل بازدید :25153
تعداد کل یاداشته ها : 53
103/2/30
5:16 ع
موسیقی

قلم را  یارای نوشتن خطوط زندگ نیست .

خواستم زندگی را با قلم رقم بزنم نشد ، سیلی از چشمانم جاری شد و تکه کاغذ خیس را از بین برد .

با انگشتانم بر روی خاک نوشتم اما ، باد و باران خاکها را جابجا کرد و نوشته ها محو گردیدند .

بر روی تنه ی درخت نوشتم که باقی بماند خزان پائیزی آمدو درخت پوسید ، اثری از نوشته هایم بر جای نماند .

گفتم : خدایا دیگر بر روی چه بنویسم که باقی بماند ناگاه صدائی آمد و گفت : بر دلت بنویس که امن ترین جا و ماندگارترین مکان است .

در خلوت شبها با دلم زمزمه کردم چه کسی اشکهایم را که مانند سیلاب بهاری جاریست خشک می کند ، چه کسی زخمهای دلم را مرهم می شود .

با خود میگویم همه در دلهاشان غصه دارند ولی انگار غصه و اندوه من حدی فراتر از آنها دارد .

شبهای تاریک و سیاه تبدیل به روزهای روشن می شوند.

دریاهای متلاطم و طوفانی دوباره آرام می گیرند .

سرمای سرد زمستان به بهاری زیبا و دلنشین تبدیل می شود .

شروع هر کتاب و قصه ای پایانی دارد .

اما انگار درد دل من را نه پایانیست و نه زخم دلم را مرهمی .

ایا مرهم دلهای شکسته تنها مرگ است .