از فضل دانشت آن است که دانشت را کم انگاری. [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :2
کل بازدید :26525
تعداد کل یاداشته ها : 53
03/12/2
2:37 ع
موسیقی

قلم را  یارای نوشتن خطوط زندگ نیست .

خواستم زندگی را با قلم رقم بزنم نشد ، سیلی از چشمانم جاری شد و تکه کاغذ خیس را از بین برد .

با انگشتانم بر روی خاک نوشتم اما ، باد و باران خاکها را جابجا کرد و نوشته ها محو گردیدند .

بر روی تنه ی درخت نوشتم که باقی بماند خزان پائیزی آمدو درخت پوسید ، اثری از نوشته هایم بر جای نماند .

گفتم : خدایا دیگر بر روی چه بنویسم که باقی بماند ناگاه صدائی آمد و گفت : بر دلت بنویس که امن ترین جا و ماندگارترین مکان است .

در خلوت شبها با دلم زمزمه کردم چه کسی اشکهایم را که مانند سیلاب بهاری جاریست خشک می کند ، چه کسی زخمهای دلم را مرهم می شود .

با خود میگویم همه در دلهاشان غصه دارند ولی انگار غصه و اندوه من حدی فراتر از آنها دارد .

شبهای تاریک و سیاه تبدیل به روزهای روشن می شوند.

دریاهای متلاطم و طوفانی دوباره آرام می گیرند .

سرمای سرد زمستان به بهاری زیبا و دلنشین تبدیل می شود .

شروع هر کتاب و قصه ای پایانی دارد .

اما انگار درد دل من را نه پایانیست و نه زخم دلم را مرهمی .

ایا مرهم دلهای شکسته تنها مرگ است .